English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (6206 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
billiard U بازی بیلیارد
one pocket billiard U بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
balking billiard U بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
cribbage billiard U بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
billiard cue U باچوببیلیاردزدن
rotation billiard U بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
forty one billiard U بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
line up billiard U بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
basebal billiard U نوعی بیلیارد کیسه دار با 12گوی شماره گذاری شده از 1تا 12
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
nine ball billiard U بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
one and nine balls billiard U بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
billiard table U میز بیلیارد
cowboy billiard U بیلیارد کیسهای با گوی اصلی و 3 گوی به شمارههای 1و 3 و 5
fifteen ball billiard U بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
straight pool billiard U بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
forty one continous billiard U بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
bumper pool billiard U بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
bottle pocket billiard U بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
pill pool billiard U بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
on-the-spot U نقدا"
in a spot <idiom> U درمشکل قرار داشتن
on-the-spot U فی المجلس
on the spot <idiom> U درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot U لکه دارشدن
spot U [لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
spot-on U دقیقا صحیح
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
on the spot U فی المجلس
on the spot U نقدا"
spot U لکه موضع
spot U کشف کردن دیدن
spot U تشخیص دادن
spot U بجااوردن
spot U فوری
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spot U باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot U لکه دارکردن
spot U زمان مختصر لحظه
spot U موضع
spot U لکه لک
spot U محل
spot U مکان
spot U خال
spot U جا
spot U مشاهده کردن گلوله ها
spot U نقطه
spot U به طور نقد
spot U نقدا"
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot U کمان
spot U مسافت یابی کردن
spot U تنظیم تیر کردن
spot U درجا
spot U در محل
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot rate U نرخ فروش نقدی
spot price U قیمت برای فروش فوری
spot sale U فروش نقد
spot repair U تعمیر در جا
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
spot price U قیمت تمام شده
spot price U قیمت نقدی
spot footing U پی مجزا
spot goods U کالاهای موجود
spot goods U کالاهای اماده تحویل
spot grading U صافسازی
spot kick U ضربه کاشته
spot lamp U لامپ موضعی
spot lamp U لامپ با نورمتمرکز
spot map U کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot market U بازار نقدی
spot market U بازار معاملات نقدی
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot pass U پاس غیرمستقیم
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
water spot U گردباد دریایی
water spot U واتراسپات
yellow spot U نقطه زرد
centre spot U خالوسط
handicap spot U مهرهتعادلی
black spot U جادهباآمارتصادفبالا
high spot U جذابترین لذتبخشترین
trouble spot U کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
Johnny-on-the-spot <idiom> U
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
tight spot <idiom> U شرایط سخت
warm spot U نقطه گرماگیر
warm spot U اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
unpainted spot U تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot test U ازمایش فوری
spot transaction U معامله نقدی
spot weld U خال جوش
spot weld U نقطه جوش دادن
spot weld U اتصال نقطه جوش
spot welding U نقطه جوش
spot welding U جوشکاری نقطهای
spot welding U جوش نقطهای
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
touch spot U ناحیه بساوشی
spot repair U تعمیر در محل
blind spot U نقطه کور
beauty spot U خال
beauty spot U خال کوچک
beauty spot U خال زیبایی
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
cash spot U نقد فوری
cathode spot U لکه کاتدی
spot cash U پرداخت نقدی
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
cold spot U نقطه سرماگیر
dead spot U منطقه ساکت
hot spot U نقطه داغ
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
blind spot U نقطه ضعف
spot check U مقابله موضعی
spot check U بررسی موضعی
spot check U بطور چند در میان ازمودن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U بازدید در محل
spot checks U مقابله موضعی
spot checks U بررسی موضعی
spot checks U بطور چند در میان ازمودن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks U بازدید در محل
dead spot U نقطه خنثی
face off spot U هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
long spot U موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pain spot U نقطه درد
penalty spot U نقطه پنالتی
spot of enforcement U نقطه پنالتی
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
light spot U نقطه منور
soft spot U شولات
soft spot U ناحیه نشست
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot cash U پول نقد
spot distortion U اغتشاش نقطه
light spot U نقطه نور
landing spot U نقطه فرود
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
focal spot U کانون
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
flying spot U لکه نورتند رو
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
face off spot U نقطه رویارویی
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
kicks from the penalty spot U شوت از نقطه پنالتی
baulk line spot U نقطهخطمرز
spot pattern test U ازمون طرح نقطه ها
flying spot scanner U پوینده لکهای تند رو
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
white spot ball U مکانتوپسفید
great white spot U لکه سفید بزرگ
great red spot U لکه سرخ بزرگ
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
Recent search history Forum search
0Sue's f4 spot will always be white
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com